سه شنبه ۱۰ نوامبر ۲۰ , ۲۳:۳۷
https://twitter.com/dinoman_j/status/1326159413820919808?s=19
سه شنبه ۱۰ نوامبر ۲۰ , ۲۲:۲۲
سرده.
نعناهام آفت زدن.
قهوه م مریض شده.
اسپاتی فیلوم م نمی فهمم چه مرگشه.
یکی از مرغا ازم بدش میاد و نوکم می زنه. اون یکی ولی فکر کنم عاشقم شده. دنبالم راه میافته تا بغلش کنم و توی بغلم بخوابه.
کوکی وضعش هر روز بدتر میشه. ولی حداقل نبات هست که احساس تنهایی نکنه.
تکلیف تحویل دادنم با کمترین کیفیت و در دیرترین زمان ممکن انجام میشه. اگه از ددلاین بگذره دیگه اصلا انجامش نمیدم برای همین باید خودمو مجبور کنم به ددلاین برسم.
که سخته.
واقعا از دست خودم خسته شدم. سر و کله زدن با من به طرز دیوانه کننده ای انرژی بره و اخرشم هیچی به هیچی. میشینم گنشین بازی میکنم جای انجام تکالیف مسخره. خب اخه گنشین خیلی قشنگ تره.
خوش به حال همه ی ادمایی که من نیستن و مجبور نیستن با یه من ِ زبون نفهم که دلش کتک میخواد و هیچ جوره سر نظم نمیاد سر و کله بزنن.
شنبه ۷ نوامبر ۲۰ , ۰۵:۰۴
نتیحه ی صادق بودن با مردم وقتی که ازارت میدن اینه که بهشون برمیخوره که اکچلی اذیت شدی و انگار باید زود میبخشیدیشون :))
يكشنبه ۱ نوامبر ۲۰ , ۰۲:۰۵
نیاز دارم که برم تراپی. واقعا نیاز دارم. و احساس می کنم دارم له می شم. هرچقدر هم که این تراپیه به دردم نخورد، در واقع زنده نگهم داشت. مودمو متوسط نگه داشت و زنده نگهم داشت. الان دارم له می شم و دیگه هیچی نیست.