دوشنبه ۷ سپتامبر ۲۰ , ۰۱:۳۰
میدونم هیچی نیستم. برای همین تنهام و هیجکس باهام دوست نیست. برای همین همه ی کسایی که میشناسمشون دارن زندگی میکنن و من روی تختم چسبیدم. همه با هم برنامه دارن و یه کاری میکنن و من هیچی. خدایا، حتی اونم داره زندگیمیکنه و من نه. اونی که زندگیش پر از مشکله. من زیادی وضعم خوبه. خوشی زده زیر دلم. برای همین دارم لوس بازی درمیارم. دلم میخواد بمیرم. نه. دلم میخواد خودمو با دستای خودم بکشم.
+ بهم گفت فاجعه سازی میکنی.
+ بهم گفت فاجعه سازی میکنی.