شنبه ۹ آگوست ۲۵ , ۰۵:۲۱
من با چیز هایی حرف میزنم که جواب نمیدن. مثلا به ماکو و پِرو میگم: «میمون! نکن!» با اینکه میدونم میمونن و جواب نمیدن. من با پرنده ها حرف میزنم و بهشون میگم: «قربونت برم من که آنقدر خوشگل آواز میخونی.». با گلدونام حرف میزنم و ازشون میپرسم: «من که بهت آب دادم هر هفته، چرا خشک شدی؟ چی از جون من میخوای؟»
من با کُدَم حرف میزنم و ازش میپرسم: «لعنتی چرا نمیفهمی چی ازت میخوام؟ به چه زبونی باید باهات حرف بزنم؟» و به موشهای توی آزمایشگاه میگم: «من قول میدم کاری به کارتون نداشته باشم ، شما هم لطفاً لطفاً لطفاً تا وقتی من کارم تموم نشده بیرون نیاین. هم من از شما میترسم هم شما از من میترسین، پس به نفع هممونه که هرجا قایم شدین بمونین تا من برم.»
Agent detection به این جور وقتا میگن، که ما برای حیوانات یا اشیاء agency قائل میشیم به خاطر انسان بودنمون و اینکه مغزمون اینطوری دنیا رو بهتر میفهمه. تمایل طبیعی ما آدمهاست که برای اشیاء و حیوانات قصد و نیت قائل بشیم و در نتیجه باهاشون صحبت کنیم.
تئوری هایی برای توضیح اینکه چرا در تکامل این ویژگی رو کسب کردیم هست، مثلا اینکه اگر تو یه موقعیت مبهم احتمال وجود predator باشه اما ازش مطمئن نباشیم، بهتره که تصور کنیم predator وجود داره (و این شکارچی قابلیت تصمیم گیری و انجام اعمال با نیت و قصد رو داره) تا بتونیم اقدامات پیشگیرانه انجام بدیم و در امان بمونیم. پس به نفع مونه که حتی وقتی چیزی که توانایی قصد و نیت داشتن رو نداره اطرافمون هست هم فرض کنیم اون چیز میتونه تصمیم گیری و بر طبقش عمل کنه. اینطوری شانس بقای بیشتری داریم.
توی حیطه تخصص من، agency detection theory یکی از بنیادهای تمیز حیوان زنده از مُرده هست و در فهم حیوانات از مرگ و مردن نقش پررنگی داره. به طور خلاصه اینکه فقط ما آدمها نیستیم که برای چیزهای اطرافمون agency تایین میکنیم ؛ خیلی از حیوانات دیگه هم این کار رو میکنن و دقیقاً به خاطر تاثیر این تصمیم گیری در بقا هست.
اگر دوست داشتین در موردش توی ویکیپدیا بیشتر بخونین:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Agent_detection
من با کُدَم حرف میزنم و ازش میپرسم: «لعنتی چرا نمیفهمی چی ازت میخوام؟ به چه زبونی باید باهات حرف بزنم؟» و به موشهای توی آزمایشگاه میگم: «من قول میدم کاری به کارتون نداشته باشم ، شما هم لطفاً لطفاً لطفاً تا وقتی من کارم تموم نشده بیرون نیاین. هم من از شما میترسم هم شما از من میترسین، پس به نفع هممونه که هرجا قایم شدین بمونین تا من برم.»
Agent detection به این جور وقتا میگن، که ما برای حیوانات یا اشیاء agency قائل میشیم به خاطر انسان بودنمون و اینکه مغزمون اینطوری دنیا رو بهتر میفهمه. تمایل طبیعی ما آدمهاست که برای اشیاء و حیوانات قصد و نیت قائل بشیم و در نتیجه باهاشون صحبت کنیم.
تئوری هایی برای توضیح اینکه چرا در تکامل این ویژگی رو کسب کردیم هست، مثلا اینکه اگر تو یه موقعیت مبهم احتمال وجود predator باشه اما ازش مطمئن نباشیم، بهتره که تصور کنیم predator وجود داره (و این شکارچی قابلیت تصمیم گیری و انجام اعمال با نیت و قصد رو داره) تا بتونیم اقدامات پیشگیرانه انجام بدیم و در امان بمونیم. پس به نفع مونه که حتی وقتی چیزی که توانایی قصد و نیت داشتن رو نداره اطرافمون هست هم فرض کنیم اون چیز میتونه تصمیم گیری و بر طبقش عمل کنه. اینطوری شانس بقای بیشتری داریم.
توی حیطه تخصص من، agency detection theory یکی از بنیادهای تمیز حیوان زنده از مُرده هست و در فهم حیوانات از مرگ و مردن نقش پررنگی داره. به طور خلاصه اینکه فقط ما آدمها نیستیم که برای چیزهای اطرافمون agency تایین میکنیم ؛ خیلی از حیوانات دیگه هم این کار رو میکنن و دقیقاً به خاطر تاثیر این تصمیم گیری در بقا هست.
اگر دوست داشتین در موردش توی ویکیپدیا بیشتر بخونین:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Agent_detection