コウノトリ

روز چهارم

۰ ۰
من هنوز مطمئن نیستم که واقعا «اینجا»م. سه سال و نیمه که توی این کشورم، و این لحظات برام هی کم و کمتر اتفاق میافته، اما هنوزم پیش میاد که یهو وسط پایین رفتن از پله‌های ایستگاه قطار، توی صف حساب کردن فروشگاه، توی اداره مهاجرت و شهرداری یا حتی دانشگاه یهو خشکم می‌زنه و از خودم می‌پرسم: «من اینحا دارم چه غلطی می‌کنم؟»
وقتی در موردش با تراپیستم صحبت می‌کردم، بهش گفتم که انگار من سه سال پیش، لحظه ورود به این کشور متولد شدم. منِ قبلی انگار زندگیِ قبلی من بوده که خاطراتش رو به یاد دارم، اما اون من نیستم. دقیقا برای همین هم هست که گاهی خشکم می‌زنه و باورم نمی‌شه اینجام. اینطور وقتا انگار اون آدم قبلی که بودم توم ظهور پیدا می‌کنه و با تعجب می‌پرسه: «ما داریم اینجا چیکار می‌کنیم؟ اینجا که انقدر از خونه دوره؟ انقدر زبان و فرهنگ و آدماش متفاوتن؟ چطور الان پنیک نکردیم و از ترس هق هق نمی‌کنیم؟»
راستش جوابش رو نمی‌دونم. خودم هنوز باورم نمی‌شه اینجا برام داره به اندازه تهران خونه می‌شه. تهران خونه اجباری که ازش فراری بودم، و اینجا خونه انتخاب شده‌ی خودم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
trigger warning: self harm, suicide
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پیوند ها
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان